اعدام ماه
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

 

در میهن من سیاهی شب

هر سحر ماه را اعدام می کند.

 

جوانان

در تاریکی ربوده می شوند.

در دایره حقوق شهروندی-

زور به صورت معترض سیلی می زند.

زبان تزویر فحش و کتک است.

زر در مشت اقلیتی انباشت می شود.

درد و تنهایی دربند

به بن بست اعدام می رسد.

 

بین خانه و باغ

قامت مهیب رقیب

با چکاچک چاقو و چماق

ایستاده می پاید-

جوانان عشق را.

 

ولی امسال بهار عربی

با نسیم عمیق

در باغ کولاک می کند.

 

در تهران با موتور

در قاهره با شتر-

هجمه است به موج انسانیت.

 

دست دراز حاکمیت

برای اعدام جوانان

به خیابان تجاوز می کند.

می خواهد از خارج زندان

متهم بگیرد برای اعدام.

هر اعدام دیدار آخرین طلوع را می بندد.

051412


March 24th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان